نقدی بر تمایل جوانان به مدرک گرائی و شغل دولتی.
به گزارش کناره، بنده براساس عاداتی که همواره داشته ام هر از گاهی در خصوص مسئله ای اجتماعی حساس شده و گاهی بیم یا حتی ترس از استیلاء و همگیر شدن عادات و ترجیحات ناصواب و نادرست اجتماعی بنده را وادار به نوشتن مطالبی در آن موارد می نماید و از روی همین عادت هر از چند گاهی مقاله ایی در نشریه ای استانی می نگارم و باز تا سال یا سالیان بعد آرام و دور از قلم و نوشتن باقی می مانم تا مادامی که رخداد یا روندی دغدغه خاطری برایم ایجاد کند که بهانه دوباره نوشتن گردد و موضوع این نقد یا تحلیل خاص نیز مدتی است که پرداختن به آن برای بنده به شکل رسالتی درآمده است.
انگیزه طرح مسأله و موضوع این رساله کوتاه یا همان نقد پیشرو از مدتها قبل در کوچه و برزن یا مهمانی ها یا اجتماعات افراد و خانوادها اینگونه برایم ایجاد حساسیت کرد که در هر سخنی که از اشتغال افراد دوستان یا فامیل از زبان خودشان یا عزیزانشان بیان می گردید اشتغال را به معنای شغل دولتی در نظر داشته اند! و بدیهی است که شما بعنوان فردی صاحب اندیشه حتی بعنوان یک فرد اجتماعی تأئید می نمائید که اکثریت نزدیک به اتفاق افراد و جوانان جویای کار ، شغل را چیزی نمی دانند مگر کار اداری و این یعنی فاجعه! چرا فاجعه؟ زیرا جامعه نیازمند همه مشاغل است اعم از کشاورز– تاجر-کاسب-راننده و تولید کننده کالا و خدمات و قص علی هذا و اتقاقاً اشتغال صحیح و سازنده به همین مشاغل است که منجر به رشد و پیشرفت پایدار اقتصاد جامعه می گردد ، و تصور جامعه ای را بنمائید که همه افراد آن به شغل اداری اشتغال داشته باشند! اصلاً آن چنان جامعه ای یک روز هم نمی تواند به حیات خود ادامه دهد زیرا نه خوراکی برای خوردن دارد نه پوشاکی برای پوشش زیرا همه کارمند شده اند و کسی کشاورز نیست و سایر مشاغل هم نیست چون همه کت و شلوار پوشیده و صبح به اداره تشریف برده اند و طنز اینجاست که این همه کارمند اداری در آن شرایط چه چیزی را می خواهند اداره کنند مادامی که همه کارمند هستند! چون باید هزاران کشاورز باشند تا چند کارمند اداره کشاورزی وجود داشته باشد یا هزاران صنعتگر باشند و ناگزیر برای نظم و نسق دادن به امورشان چند نفر در اداره صنعت و معدن به امورات اداری شان با عنوان کارمند بپردازند مع ذالک و نتیجتاً جامعه ای که همه کارمند شوند جامعه ای بلاشک مرده خواهد بود لذا باید هر چه سریعتر دست به کار شد و این میلِ همه گیر جوانان برای اشتغال به کار دولتی را اصلاح کرد؛ البته باید دلایل این میل را یافت و خشکاند حال دلیل چیست؟ روشن است وقتی برای مثلاً دختر فلان مسئول خواستگار می آید و اولین سوال از جوان خواستگار این است که شغلش چیست و ترجیح پدر دختر این است که داماد آینده اش کارمند باشد و اگر غیر از شغل اداری داشته باشد اساساً آن را شغل نمی دانند و یا در اجتماعات و مراسم قشر اداری ارج ببینند و به قول سعدی علیه رحمه در صدر نشیند افراد جامعه این تفاوتها را احساس می کنند تمایل به شغل اداری همه گیر می شود مادامی که جوان فارغ التحصیل که دنبال ایجاد اشتغال رفته جامعه همچنان او را فردی بیکار می داند مسلم و بدیهی است که این جوان ریسک اشتغال به مشاغل آزاد از قبیل کشاورزی و تولید را نمی پذیرد و این جوان پیوسته مترصد این فرصت است که کجا استخدام دولتی دارند که بلافاصله شغل تولیدی خود را اگر هم برای خود تدارک دیده رها کند و به خیلِ جمعیت کت و شلوار پوش و پشت میز نشین بپیوندد جالب است بدانید بنده از سیصد جوان در خصوص تمایل به شغل آینده شان تحقیق نمودم و همه به اتفاق دنبال کار اداری بودند و این یعنی هشداری که اگر جدی گرفته و تدبیـر نشـود قـوام جامعه را به خسارتی جبران ناپذیر سوق خواهد داد؛ البته جامعه عاقل است و منافع خود را در نظر می گیرد و مادامی که تجربه کرده شغل آزاد مترداف با عدم امنیت شغلی ، عدم شأن اجتماعی ، عدم درآمدِ قابل اتکاء معمولاً و به یک معنا در اذهانِ افراد جامعه با بیکاری دیوار به دیوار است ، نباید از افراد جامعه انتطار داشت که به مصلحت خود بی توجه باشد و دنبال سازندگی ، تولید ، خدمات و کشاورزی برود ؛ و صد البته در ایجاد این نگرش منفی به اشتغال در بخش خصوصی و رغبت به شغل دولتی مسئولین امر نقش دارند یا به عبارتی مسئولین مقصرند ؛ بنده خودم کارمند دولت هستم و از خودم انتقاد می کنم که ناخودآگاه مادامی که با شخصی در کسوت اداری روبرو می شوم شاید شئونات وی را بیشتر رعایت می کنم ! طبیعی است چون من هم ساخته و پرداخته و محصولِ همین اجتماعم و اشکالات این مجموعه به مثابه مشت نمونه خروار در بنده هم وجود دارد ؛ چندی پیش یکی از دوستان از من در مورد دوست مشترکمان که مهندس است و شرکتی دارد و چند کارگر و کارمند استخدام کرده پرسید که فلانی چه کار می کند؟ گفتم شرکتی دارد و کارمند و کارگر دارد و خلاصه وضعش خوب است مجدداً پرسید هنوز مشغول نشده؟ با تعجب پاسخ دادم و گفتم : که شرکت دارد و باز ایشان گفت که حیف شد مشغول نشد! بعد فهمیدم آقا منظورش از مشغول شدن کارمند دولت شدن است! طنز تلخی در این حقیقت نهفته است! چرا ما به اینجا رسیدیم؟ که البته پاسخش در سطور بالا داده شد؛ مسئولین امر رسانه های دولتی و گروهی ، تأثیرگزاران دولتی همه و همه ناخودآگاه احترام و شأن و جایگاه خاصتری برای اداری ها قائل شدیم و به جایش مثلاً کشاورز و صنعتگر را خیلی میدان ندادیم و منزلت ننهادیم و این مشیِ ویرانگر را به جامعه نیز تسری دادیم و کار را به جائی رساندیم که جوان ما خجالت می کشد که بگوید لیسانس دارم و شغلِ جوشکاری دارم و مآلاً سیل جوانان مدرک به دست به جای اینکه کمبودهای اقتصادی و نیازمندیهای جامعه را در بخشهای صنعت و کشاورزی و غیره پر کنند پشتِ در دفتر آن مدیر کل و نماینده محترم صف می کشند برای کار که البته منطور همان پشت میز نشینی است و به یقین اگر این روند ادامه یابد تولیدات و کشاورزی و بخشهای اصلی اقتصاد افول خواهد نمود و اگر هم کسی به آن ورود کند به ناچار و از روی اجبار و بی میلی خواهد بود که بازده مطلوبی نخواهد داشت مع هذا باید برای پرهیز از این رونـد نامیمـون از حالا تدبیر کرد و شأن و جایگاه مشاغلِ بخش خصوصی را ارتقاء داد و به افرادی که به این وادی ورود می کند به چشم قهرمان نگریست ، و النهایه قصدِ این مقاله ارائه راهکار نیست بلکه طرح مسأله و هشدار نسبت به یک واقعه مقدّر است و تدبیر آن را به دولت تدبیر وا می گزاریم انشاءالله که اگر به این مسئله توجه اندکی هم شود این مقاله به هدفِ خود رسیده است ، که قصدی بیش از یک تلنگر کوچک نسبت به یک چالش بزرگ نداشته است.
از طرفی مسأله دیگری که مرتبط با این نگرش نادرست به اشتغال است تبِ اخذ مدرکِ تحصیلی است و ایجاد رو به تزاید و قارچ گونه دانشگاه های مختلف است، توضیح خواهم داد که اخذ مدرک تحصیلی به شرط اینکه همراه با ارتقاء علم و دانش افراد باشد بسیار ستوده و راهگشاست امّا اشکال اینجاست که اکثریت این دانشگاه ها دانشِ فرد را ارتقاء نمی دهند بلکه صرفاً بعد از چند سال به شخص مدرک لیسانس یا فوق لیسانس اعطاء می کنند! و دلمان را خوش نکنیم که ما دانشجویان بسیاری داریم و نتیجتاً طالب علم در جامعه زیاد است نه خیر؛ باید بگوییم طالب علم داریم و علماء و دانشمندان زیادی هم داریم لیکن خود را فریب ندهیم اکثرییت این دانشجویان محترم صرفاً دنبال مدرک هستند و اکثر دانشگاه ها نیز دغدغه علم آموزی به دانشجویان را ندارند بلکه مترصد کسب درآمدند و در این فضا افزایش تعداد دانشگاه ها و دانشجویان نه تنها که ارزشمند نیست بلکه بازی دادن یا سرکار گذاشتن خود است ، ما باید با خودمان صادق باشیم چون می خواهیم کشورمان و نظاممان را هر چه بیشتر سربلند و کارآمد کنیم حال سوال این است که : آیا دانشگاه ها که در پذیرش دانشجو با هم کورس گزارده اند واقعاً بعد از اینکه به فرد مدرک لیسانس داده اند در حد لیسانس علم و آگاهی طرف را ارتقاء داده اند؟ شک نکنید که پاسخ منفی است ؛ فارغ التحصیل با مدرک لیسانس داریم که در حد دانش آموز سوم راهنمائی ریاضی نمی داند جدول ضرب را بلد نیست ، بنده حقوق خوانده ام لیسانسیه حقوق داریم که تعریف جرم را نمی داند! صرفاً افراد با هر سطح تحصیلی واد دانشگاه می شوند و تقریباً با همان سطح علمی نیز خارج می شود با این فرق که مدرکی در دست دارند و اگر تا دیروز راضی می شدند که کشاورز یا صنعت گر قابلی شوند با این مدرکی که دانشگاه به ایشان اعطاء کرده خود را کارشناس می دانند و توقع پستِ کارشناسی دارند و از طرفی به افراد این آموزش را هم نداده ایم که دانش و علم و مدرک خوب است و مطلوبتر اینکه لیسانس مثلاً کشاورزی ما شغلِ کشاورزی پیشه کند و لیسانس مکانیک مطلوب است که در امر مکانیکی فعال باشد و اساساً ذات ِ این تخصصها کار عملی است و نه کار اداری لیکن متأسفانه دانشگاه های ما به افراد مدرک می دهند و غالباً هم مدرکِ خالی و فاقد علم و افراد را سوق می دهند به سوی کت و شلوار و میز صندلی اداره که نتیجه آن عقیم و ناکارا کردن کشور است زیرا برای جامعه ای که آرمان اکثریت جوان آن پیدا کردن شغل اداری باشد باید نگران بود مگر اینکه در پرتو تدبیر صاحبانِ خرد در دولت تدبیر و امید و با جدی گرفتن منویات مقام معظم رهبری با مدرک گرائیِ بدون علم و رشد قارچ گونه دانشگاه ها و تمایل لجام گسیخته به شغل دولتی مقابله شود.
دیدگاهها
خودمونیم بیشتر به عاشقای دلسوخته می خوری اما متن جنجالی مینویسی.
البته ای کاش از همین پشت میز نشین های به اصطلاح کارمند هم میگفتی که چون قراردادی استخدام میشوند حقوق کارگری میگیرند اما در زمان پرداخت عیدی و پاداش دم عید که میرسه ، اونارو کارمند رسمی میدانند و از عیدی 2 برابر حقوق خبری نیست . تو هم هیچ کاری ازت بر نمیاد.
بلاخره اگه اومدی استخدام شدی باید بله چشم های ناخود اگاه رو به زبونت بیشتر بیاموزی و تمام اختلاف نظر هاتو لگد مال کنی تا ابنکه به مسئولت دلگرمی بدی که تو هم با اون موافقیو هر چی هم تو این راه تلاش کنی تو این قضیه بیشتر فروع میری. به این میگن پشت میز نشینی.میخوای بسم الله...
در پایان ای کاش تمام ایران روستا میماند تا جوانان شهر ، دیدن کدخدای روستا را با چکمه در شالیزارها از دست نمیدادند.
احسنت واقعاً مطالبتون جای تامل داره امیدوارم البته مسئولین و مردم هم اقداماتی عملی داشته باشند تا به این جایگاه مورد نظر شما برسیم.
ممنون
متوجه شدین؟؟؟؟
یعنی ما 8 نفر تحصیلکرده و شرکت ثبت شده رو قبول نداشتن و فقط کارمند رو قبول دارن
پس الکی حرف نزنین
مدیران در سطح کلان خودشان کارمندی رو قبول دارن و فقط پشت تریبون حرفهای قشنگ میزنن
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا