روابط سیاسی آمریکا با ایران پس از انقلاب اسلامی، سالهایی پر از تنش پشت سرگذاشته است. در میانه این روابطه خصمانه، گاهی گفتوگوهایی مستقیم و غیرمستقیم هم صورت گرفته است.
تاریخچه این تعاملات نشان میدهد این گفتوگوها یا ناشی از "چالشهای اضطراری و موقت" بوده و یا حول "مسائل راهبردی و بنیادین" شکل گرفتهاند.
اولین تماسهای غیررسمی آمریکا با ایران پس از حادثه تسخیر سفارت آمریکا از سوی دولت کارتر و با هدف آزادی گروگانها انجام شد. این تماسها که از طریق الجزایر انجام میشد در سال ۱۹۸۱ به توافق الجزایر و آزادی گروگانها ختم شد. آمریکا نیز متقابلا متعهد شده بود در ازای این موضوع، در امور داخلی ایران مداخله نکند، تحریمها را رفع و داراییهای مسدود شده ایران را برگرداند؛ اما پس از آزادی گروگانها عملا به هیچ یک از این تعهدات عمل نکرد.
این مورد، تنها نمونه تعاملات ایران و آمریکا برای حل بحرانهای فوری نبود. روابط ناشی از بحران که واکنشی به مسائل امنیتی و منطقهای بود، در سالهای بعد در میانه جنگ ایران و عراق، مسائل افغانستان و مواردی از این دست نیز تکرار شد.
اما تعاملاتی که حول مسائل راهبردی شکل گرفته بود، بیشتر ناظر به برنامه هستهای ایران بوده است. از مذاکرات هستهای با واسطه گری تروئیکای اروپایی در سال ۲۰۰۳ تا مذاکرات ژنو در سال ۲۰۱۳ و برجام در سال ۲۰۱۵ همگی نمونهی بارز روابط با محوریت مسائل راهبردی است.
بررسی الگوی کلی گفتگوها نشان میدهد گفتگوها عمدتا موقت، کوتاه مدت، بحران محور و در بسیاری از موارد با واسطه بوده است. رفتار آمریکا در این گفتگوها همیشه از الگوی ثابتی پیروی کرده است که میتوان برخی از مهمترین شان را اینگونه برشمرد: عدم تعهد بلند مدت، کوتاه نیامدن از اصول اساسی و بسنده کردن به اعطای امتیازات فرعی به حریف، مذاکره تحت فشار، استفاده از ابزارهای نظامی و اقتصادی برای فشار بر طرف مقابل، برساخت روایتی متفاوت از گفتگوها از طریق امپراطوری رسانهای خود و متحدان، گرفتن امتیاز نقد از حریف و دادن وعدههای نسیه به او، صرف نظر کردن از میز گفتگو در صورت ایجاد گزینههای جدید مانند آشوبهای داخلی و در نهایت نقض عهد. این الگو نه تنها در گفتگو با ایران بلکه در گفتگوی آمریکا با سایر کشورها نیز استفاده شده است.
مرور تاریخچه گفتگوهای با آمریکا نشان میدهد این کشور تنها به مهار ایران میاندیشد و از این راهبرد تنزل نخواهد کرد. همچنین راهکنشهای او نیز تحت تاثیر عواملی مانند تحولات داخلی و منطقهای پیوسته در حال دگرگونیست.
او نشان داده است که هیچ وقت در پی بازسازی روابط نیست بلکه تنها در پی استیفای منافع اضطراری خود است. بر این اساس لازم است گفتگو کنندگان کشورمان در عین تلاش برای استیفای منافع، الگوهای رفتاری آمریکا در عرصه دیپلماسی را به عنوان یک تجربه زیسته مورد توجه قرار داده و با نظر به آن پشت میز گفتگو قرار بگیرند.
نویسنده و پژوهشگر: عباس کریمیان