وِلایت و مشتقات آن به معنای سرپرستی از واژه‌های پر استعمال قرآن کریم‌ ست که به معنای مالکیت تدبیر و صاحب اختیار مورد استفاده قرار گرفته‌اند. ولایت گاهی فعل خداست که عین توحید است و یکی از اسماء و صفات خداوند ست.

به گزارش کناره ، این نوع ولایت که ولایت تکوینی و رابطه علی و معلولی بین خالق و مخلوق است منحصر در خدا ست. ولایت خداوند ذاتی است، بنابراین ولایت برخی از پیامبران و ائمه معصومین(علیهم السلام) ظهور و تجلی ولایت خدا ست. ولایت گاهی نیز ولایت بر تشریع؛ قراردادی و اعتباری ست و به معنای قانون‌ گذاری در جهان خلقت ست، این ولایت نیز متعلق به خداوند است. ولایت گاهی‌ بر فعل انسان است که در این حالت ولایت از سنخ ولایت تشریعی ست. این نوع ولایت در فقه مورد بررسی قرار می‌گیرد و شامل ولایت بر محجوران و ولایت بر نخبگان جامعه و بالاخص ولایت فقیه می‌شود. تمامی مواردی که اشاره شد دال بر اهمیت مقام و جایگاه ولایت در جامعه اسلامی ست و درواقع تمام عالم خلقت از قدیم تا حال و آینده مطیع و فرمانبردار ولایت ست.

برخی معتقدند ولایت بمعنای دوستی ست، نه سرپرستی جامعه اسلامی! چنین اعتقادی نه تنها موجب نفاق و دشمنی ست، بلکه به نوعی ناسپاسی و ناشکری محسوب می شود. چرا که خداوند متعال که بر مخلوقاتش ولایت مطلق دارد، فقط دوست مخلوقاتش نیست و مهمتر از دوستی ذات اقدس اله، سرپرستی خداوند ست. در واقعه غدیر خم نیز، قطعا کسی نمی پذیرد که وجود مبارک پیامبر اکرم(علیه و علی آله آلاف التحیه والکرم) پس از  آخرین حج خود، همگان را جمع کند و علی(سلام الله علیه) را بعنوان دوست مردم معرفی نماید؟! درحالیکه علی (سلام الله علیه) از قدیم دوست، یاور و و حامی مردم بوده ست...

در بحث ولایت فقیه در غیاب امام معصوم(سلام الله علیه) نیز همان طور که می گوییم پیغمبر (ص) قبل وفات خود، باید تکلیف مردم را بعد از خود روشن کند؛ امام زمان (عج) هم زمانی که می خواهد به غیبت برود، باید تکیف مردم را روشن کند که در دوران غیبت، از چه کسی و حکومتی پیروی کنند؟ طبق حدیث امام عصر (ارواحنا فداه) و احادیث معصومین(علیهم السلام) و همچنین دلایل عقلی، تکلیف مردم در دوران غیبت مشخص می شود. یکی از دلایل عقلی همان اصل تنزل تدریجی ست. به این مفهوم که اگر نتوانیم به کار واجبی دست پیدا کنیم، به نزدیکترین عمل نسبت به آن رجوع می کنیم. مثلاً ایستاده نماز خواندن واجب ست. اکنون اگر نتوانیم ایستاده نماز بخوانیم، نماز را نباید رها کرد، بلکه باید نزدیک ترین حالت به ایستادن(یعنی نشستن) را انجام دهیم. اگر دیده شود که تعدادی از مردم در حال مرگ اند، نجات دادن جان همه ی آن ها واجب ست. زمانی می شود که ازبین آنان، فقط می توانیم جان چند نفرشان را نجات دهیم، آیا در این حالت چون نمی توانیم جان همه ی آن ها را نجات دهم، باید کل کار را رها کنیم، یا نزیکترین حالت به آن را انجام دهیم؟!

طبق آنچه گفته شد، حکومت فقط باید دست امام معصوم باشد. اکنون که امام نیست، آیا باید کلاً حکومت را رها کرد که هرج و مرج شود یا دشمنان شیعه حکومت را به دست بگیرند و یا اینکه نزدیکترین فرد به معصوم( فقیه) حکومت را به دست بگیرد؟ لذا عقل می گوید: حکومت باید تا زمان آمدن امام زمان (ارواحنا فداه) دست فقیه باشد.

همچنین دلایل نقلی بسیاری که دلالت بر سرپرستی ولی فقیه در جامعه اسلامی دارد. یکی از یاران امام زمان (ارواحنا فداه) به نام اسحاق بن یعقوب، سوالاتی را از طریق نامه به محمد بن عثمان (دومین نایب خاص امام زمان (سلام الله علیه) می دهد که به دست حضرت برساند. حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) در جواب نامه نوشته بودند: «و اماالحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا، فانهم حجتی علیکم و اناحجه الله » « در حوادث و پیش آمدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آن هاحجت بر شمایند، و من حجت خدایم.» و بسیاری از احادیث، روایات و دلایل عقلی و نقلی دیگر که دال بر تبعیت و پیروی از ولایت فقیه ست.

نکته ای که حائز اهمیت ست اینکه پذیرش چنین اصلی شاید در حال حاضر برای برخی از جوانان و نوجوانان بصورت واضح قابل هضم نباشد و شاید چنین مسأله مهمی را باور نکنند و اگر به باور مناسبی نرسند، طبیعتا چنین مسأله ای را نمی پذیرند و اگر نپذیرند، پیرو و رهرو هم نخواهند بود و به باطل گرایش پیدا خواهند کرد. پس نتیجه می گیریم انسان ها در بدو زندگی نیازمند یک تربیت ویژه و خاص هستند که آنان را در دنیا و آخرت سربلند کند. تربیتی که او را تطهیر می کند. او را تسلیم می کند. او را به مقام تصدیق می رساند و از گمراهی نجات داده، راه شفاعت را برایش گشوده و موجه پذیرفتن عباداتش می شود. به چنین تربیتی "تربیت ولایی" می گویند. ولی متأسفانه بدلیل عدم آگاهی و شناخت والدین و بانیان و متولیان تربیت اسلامی و عدم دغدغه شان به چنین مسأله بااهمیتی، نسل پیش رو بجای اینکه به یک نسل انقلابی و ولایی باانگیزه و با کارایی تبدیل شود به نسلی بی دین و پرنشاط کذایی و جاهل و نالایق تبدیل می شود و همین نسل ست که در صحنه های مهم و سرنوشت ساز جامعه اسلامی نه تنها هیچ انگیزه ای از خود نشان نمی دهد، بلکه با ترسیم مسیر اشتباه و ناصحیح خود، ناخواسته تیشه به ریشه اسلام می زند و درواقع ندانسته دارد تیشه به ریشه خود و نسل خود می زند! و این ست مهجوریت تربیت ولایی که آن نوجوان و جوان، در جامعه ای که خود نمیداند چه هست و از او چه می خواهد چگونه ببیند، چگونه بشنود، چگونه بفهمد، چگونه بیاموزد و به چه کسی اعتماد کند و کدام مسیر را طی نماید...؟!

تاریخ، سراسر درس و عبرت ست و برخورد و مواجهه مردم در زمان های مختلف با مقام ولایت همواره برخوردی دو سویه بوده ست. عده ای مطیع و فرمانبردار و تعداد بسیاری سرکش و نالایق که همواره بدنبال کارشکنی، بدعهدی و ناسپاسی بوده اند. عده ای همواره از جان و مال خود مایه می گذاشتند تا اسلام بماند، ولایت بماند و در مسیر الهی خدشه ای وارد نشود ولی در مقابل همواره جمع کثیری بودند که علم ضد ولایت بر دست داشتند و با خدعه و نیرنگ سعی بر لوث جلوه دادن مقام ولایت و گمراه ساختن مردم داشتند و به گونه ای رفتار کردند که امام معصوم را عملا خانه نشین کردند و نگذاشتند علی(سلام الله علیه) در این مرتبه از اقتدار عمل کند!

روایت کرده اند که حضرت امیر (سلام الله علیه) بسیاری از اوقات فتوایی غیر از نظر خود می داد و او در زمان خلافت خود، از بسیاری از اموری که اراده خود بود منع شد؛ تا جایی که قصد عزل شریح قاضی را داشت و به او فرمود: «ذهن تو از قضاوت فاصله گرفته، سن تو بالا رفته و فرزند تو نیز رشوه خواری کرده...» ولی با این حال نتوانست او را عزل کند و شخص دیگری را جایگزین او کند. و چه بسیار ست از این قبیل که مانع او شدند که بتواند بر اساس حقی که در آن هیچ باطلی نیست کار خود را پیش برد! تا آنجا که به او گفتند: اگر نظر خلیفه دوم را به نظر خود ضمیمه کنی برای ما خوشایندتر از آن ست که فقط نظر خودت را اعمال کنی! حضرت امیر (سلام الله علیه) به عبیده سلمانی که قاضی بود فرمود: همانطور که در دوران خلفای سابق قضاوت می کردید قضاوت کنید؛ من اختلاف را خوش نمی دارم!!

نکته اینجاست که تا وقتی مردم امام خود را اطاعت نکنند، حرف آن امام حتی اگر علی (سلام الله علیه) باشد، روی زمین می ماند. لذا امام معصوم برای جلوگیری از آشوب و اختلاف به سنت غلط تن می دهد و همین ست که سر در چاه می برد و درد دل می کند و همچنین می فرماید؛ لا رای لمن لا یطاع: آنکه از او اطاعت نشود اقتداری ندارد!

امام علی(سلام الله علیه) در خطبه شصت و نهم نهج البلاغه در ملامت و مذمت‏ بعضى از يارانش فرموده ست‏: «چه اندازه با شما مدارا كنم! همچون مدارا كردن با شتران نوبارى كه از سنگينى بار پشتشان مجروح گرديده و همانند جامه كهنه و فرسوده‏ اى كه هرگاه از جانبى آنرا بدوزند از سوى ديگر پاره‏ مى‏ گردد. هرگاه گروهى از لشكريان شام به شما نزديك مى‏ شوند هر يك از شما در را به روى خود مى‏ بنديد و همچون سوسمار در لانه خود مى‏ خزيد و همانند كفتار در خانه خويش پنهان‏ مى‏ گرديد. به خدا سوگند! آن كس كه شما ياور او باشيد ذليل ست و كسي كه با شما تيراندازى‏ كند همچون كسى است كه تيرى بى پيكان به سوى دشمن رها سازد. به خدا سوگند! جمعيت ‏شما در خانه‏ ها زياد و زير سايه پرچمهاى ميدان نبرد كم. من مى ‏دانم چه چيز شما را اصلاح مى ‏كند، ولى اصلاح شما را با تباه ساختن روح خويش جايز نمى ‏شمرم، خدا نشانه ذلت را بر چهره ها و پيشانى شما بگذارد! و بهره ‏هاى شما را نابود سازد. آن گونه كه به باطل متمايل و به آن آشنائيد به حق آشنائى نداريد و آن چنان كه در نابودى حق مى ‏كوشيد براى از بين بردن باطل قدم برنمى ‏داريد.»

در حال حاضر نیز قطعا در جامعه اسلامی تکرارِ تاریخ ست و سخنانی مبنی بر اینکه چرا در جمهوری اسلامی در برخی موارد مقتدرانه عمل نمی شود و چرا دست همه دزدان قطع نمیشود و چرا همه آشوبگران و مفسدان را اعدام نمی کنند و چرا رهبر انقلاب کشور را درست نمی کند و امثالهم توسط منافقین و دشمنان داخلی رواج پیدا می کند؛ پاسخ همان ست که در ماجرای حضرت علی(سلام الله علیه)، امام معصوم اتفاق افتاده ست! عده ای تصور می کنند با کارشکنی، بی تدبیری، دلسرد کردن مردم و ایجاد رعب و وحشت و فشار اقتصادی به مردم می توانند مردم را از انقلاب و رهبری جدا کنند و مشکلات و معضلات را به گردن انقلاب و رهبری بیندازند، در حالی که اشتباه بزرگ چنین افراد منافقی که اینگونه موذیانه عمل می کنند، اینست که از معارف قرآن کریم به دورند. قرآن کریم می فرمایند که چه شما بخواهید و چه شما نخواهید ما خود این دین را محافظت می کنیم. حال اگر توفیق پیدا کردید و جهادگری کردید و در مسیر ولایت الهی قرار گرفتید که طوبی لهم و حسن مئاب؛ ولی اگر عده ای بخواهند مرموزانه و منافقانه تیشه به ریشه دین و انقلاب و رهبری بزنند، به فرموده قرآن کریم، خدای سبحان چنین افرادی را به زباله دان تاریخ منتقل خواهد کرد و اشخاص دیگری را جایگزین آنان خواهد نمود.

همچنین اگر ما مدعی هستیم و معتقدیم که ولایتمداریم و تا پای جان از ولایت فقیه پیروی و اطاعت می کنیم، میبایست به عمل ولایتمداری خود را به اثبات برسانیم. نه اینکه برخی مانند کوفیان ظاهرنمایی کنند و یا با عوام فریبی بخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند! ولایتمداری یعنی اینکه اگر رهبری فرمودند، فلان شخص باید باشد و فلان شخص باید اینگونه رفتار کند و در چنین موقعیتی نباید فلان کار را انجام داد، ولایتمداران بدون درنگ می گویند چشم و اگر رهبری فرمودند، آمریکا قابل اعتماد نیست و به جوانان و نیروهای داخلی اعتماد کنید، دیگر هیچ سخنی باقی نمی ماند؛ چرا که چنین سخنی از جانب رهبری حکم "آیات محکم" قرآن کریم را دارد. آیاتى که مفهوم آن به قدرى روشن ست که جاى گفتگو و بحث در آن نیست. آیاتى همچون قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ: «بگو اوست خداى یگانه». آن وقت عده ای بخواهند محکمات را با تفسیر به رأی به متشابهات تبدیل کنند، به نقل از شیعه و سنی جایگاهشان آتش دوزخ ست و چه بد جایگاهی ست...

رهبرتان را تنها نگذارید...

قطعا اگر شما خداوند را یاری کنید، خداوند نیز شما را یاری خواهد کرد.

 

سجاد صیدآبادی مدرس قرآن

انتهای پیام/

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تازه ترین اخبار