به گزارش کناره، استادپرس نوشت: میلتون فریدمن برنده جایزه نوبل می گفت:«چیزی به عنوان ناهار رایگان وجود ندارد .» تصور کنید پیتزافروشی همسایه در موقع ناهار پیتزا و نوشابه را صفر تومان می فروشد. خیلی خوب است نه؟
ولی این ناهار رایگان نیست! چرا؟
دلیلش این است که ممکن است این پیتزا و نوشابه هزینه پولی نداشته باشد، اما درواقع هر موقعیتی که شما را وادار می کند که یک انتخاب را انجام دهید نتیجه اش یک هزینه فرصت است یعنی انتخاب شما در خوردن پیتزا در همسایگی تان به این معنی است که در حال از دست دادن فرصت ناهار خوردن در جاهای دیگر هستید.
شما ممکن است چند ساعت از شب را صرف تلگرام کردن و پیغام گذاشتن برای دوستانتان کنید و هیچ پولی بابت این کار ندهید. به این ترتیب ممکن است فکر کنید که تلگرام رایگان است، اما واقعیت این است که این کار هم هزینهای دارد. به این فکر کنید که با وقت گذاشتن پای تلگرام چه فرصتی را از دست می دهید؟
مفهوم بنیادی و مهم به نام هزینه فرصت:
هزینه فرصت بدین معناست که هرگاه ما تصمیم به استفاده از یک منبع میگیریم، در واقع ما از فرصت استفاده کردن از آن منبع در جایی دیگر و به شکلی دیگر، چشم پوشی کردهایم.
فرض کنید شما تصمیم میگیرید ادامه تحصیل دهید و کارشناسی ارشد بگیرید. فرضا هزینههای شما اعم از هزینه رفتوآمد و خرید کتابها و… معادل با ۲ میلیون تومان باشد. آیا هزینه رفتن شما به دانشگاه همین مقدار خواهد بود؟ مسلماً اینطور نیست. شما همچنین باید هزینه فرصتِ هایی که از دست می دهید را نیز محاسبه کنید. اگر شما همین زمان را کار می کردید میتوانستید درآمدی معادل با ۳ میلیون تومان داشته باشید. پس هزینه واقعیِ تحصیل شما می شود: هزینه های مستقیم و آشکار + هزینه فرصت از دست دادن یک کار با درآمد ۳ میلیونی.
هزینههای فرصت، ضمنی و فرار هستند!
خواستهای نامحدود در مواجهه با منابع محدود، ما را در وضعیتی قرار میدهد که باید مدام انتخاب کنیم.
نکته راهبردی:
هر زمان که منبعی (R) را به چیزی (A) تخصیص می دهیم، هزینه فرصت آن را حساب کنیم.
زمان، پول، خانه، مغازه، برند، اعتبار، تجهیزات، اطلاعات و ارتباطات منابع ما هستند. برای هر کاری که آنها را به کار می گیریم از خود بپرسیم که من به جز این کار چه استفاده های دیگری از آن می توانم بکنم؟ بالاترین بازده بین کارهای مختلف می شود هزینه فرصت ما. حالا باز هم منطقی است که آن منبع (R) را به فعالیت (A) تخصیص دهیم.
آنگاه خواهیم دید که چقدر راحت بخشی از زمان مان را هدر می دادیم، بی مورد از اعتبارمان خرج می کردیم، بی منطق از مغازه مان استفاده می کردیم و...