حماسه خونین و ماندگار مردم گرگان و دشت در ۵ آذر سال ۵۷ نقطه عطفی در تاریخ پر فراز و نشیب مبارزات انقلابیون علیه رژیم ستمشاهی بود که حدود دو ماه بعد از آن نهضت اسلامی به پیروزی رسید.
به گزارش کناره، حمله عوامل رژیم پهلوی به حرم مطهر امام رضا (ع) به غیر از ناخشنودی مردم و علمای مشهد مقدس، واکنش سایر مردم و علما را در شهرهای مختلف برانگیخت.
در پی اعتراض به این حرکت مردم شهرهای گرگان و گنبد در حرکتی خودجوش دست به تظاهرات زدند که موجب درگیری با عمال رژیم پهلوی و دستگیری و شهادت تنی چند از آنان شد.
کتاب «انقلاب اسلامی در گرگان و دشت» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، تصویر روشنی از آنچه در 5 آذر سال 57 گذشته بود را بازگو کرده است.
در پی حمله مأموران حکومتی در 29 آبان به مردمی که در حرم امام رضا(ع) در مشهد حضور داشتند، چند نفر کشته و زخمی شدند که از جمله آنها محمد مقصودلو اهل گرگان و دانشجوی دانشگاه فردوسی بود که پس از چند ماه تحمل عمل جراحی درگذشت. او در وصیتنامه خود تأکید کرده بود: «... اگر به خواست خدا به درجه شهادت نایل شدم جسد مرا در دیاری دفن کنید که باعث آگاهی و رشد بیشتر مردم آن دیار گردد». در پی حادثه حرم، امامخمینی (ره) و تعدادی از مراجع تقلید روز یکشنبه 5 آذر 1357 را عزای عمومی اعلام کردند.
در فاصله 29 آبان تا 5 آذر اوضاع گرگانودشت ناآرام بود. روحانیون گرگان با روحانیون ساری، شاهی، بابل، بهشهر و نکا؛ تماس گرفته و در منزل سیدحبیبالله طاهری تشکیل جلسه داده و درباره تعطیلی روز 5/9/1357 و اعتصابات آینده گرگان و شهرهای دیگر مازندران تبادلنظر کردند. آنان تصمیم گرفتند تا ترتیبی دهند که اعتصابات و تظاهرات در سراسر استان مازندران هماهنگ باشد. آقای نورمفیدی در همین زمان از شیخ محمدباقر داوودی دعوت کرد تا در مسجد میدان عباسعلی به منبر برود و در صحبتهای خود از تبعید امام و حکومت اسلامی صحبت کند.
بنا به گزارش ساواک، محمدحسین کبیر نمایشگاه عکس در داخل مسجد جامع گرگان ترتیب داده و تعداد زیادی عکس و کاریکاتور که بیشتر آن از خاندان سلطنت و بهصورت زننده کشیده شده بود، به دیوار نصب کرد و شخصاً درباره آنها توضیح میداد. او که از فارغالتحصیلان دانشسرای راهنمایی تربیت معلم گرگان بود، روز دوم آذر نیز به دبیرستان هدایتِ بندرشاه رفت و سخنرانی کرد و دبیران را علیه حکومت تحریک کرد. بهنظر ساواک گرگان او از محرکین اصلی تظاهرات و تحریکات گرگان بود.
سازمان اطلاعات گنبد نیز اطلاع داد که در اول آذر طبق دعوت و اطلاعیه منتشره از طرف جامعه معلمان رامیان، حدود پنج هزار نفر از معلمان و دانشآموزان و کسبه و اصناف شاهپسند و رامیان و علیآباد در مسجد جامع شاهپسند اجتماعکرده و پس از سخنرانی چند واعظ دست به تظاهرات زدند.
چند روز بعد در 4 آذر، دانشآموزان دبیرستان گنبدکاووس به تظاهرات پرداختند. «جوانان مبارز مسلمان مینودشت» در اعلامیهای ضمن محکومکردن حوادث مشهد تأکید کردند: «... به پیروی از مراجع تقلید بهمنظور اعتراض به این جنایت بزرگ روز یکشنبه 5/9/1357 تعطیل اعلام شده از عموم طبقات اعم از بازاری و اداری انتظار داریم روز یادشده دست از کار کشیده... و در ساعت 8 صبح روز یکشنبه جهت استماع سخنرانی در مسجد جامع مینودشت حضور بههم رسانید».
در شب چهارم آذر، سرهنگ شیرازی، فرمانده پادگان گرگان با روحانیون شهر از جمله آیتالله طاهری، تماس تلفنی گرفته و تأکید کرد که تظاهرات 5 آذر برگزار نشود چون مأموران دستور تیراندازی داشتند. با وجود این، به گزارش سرپاسبان لشکری از ساعت 8 صبح 5 آذر «... از طبقات مختلف مردم، روحانیون، معلمین، محصلین، دانشجویان و کارمندان، فرهنگیان دستهدسته در امامزاده عبدالله (ع) جمع و تعدادی با داشتن پلاکاردهایی در دایره فلکه دور زده...» و شعار میدادند.
سیدمحمد رئیسی در خاطرات خود چگونگی ماجرا را اینگونه شرح میدهد:«... ما نیز بنا گذاشتیم که آن روز در امامزاده عبدالله گرگان تظاهرات کنیم و به حمله مأموران به حرم امامرضا (ع) اعتراض نماییم... ما در شبستان امامزاده عبدالله جمع شدهبودیم. پدرم، آقای میبدی، آقای طاهری، آقای شیخ رسول رضایی و آقای صادق ریاضی نیز بودند ولی آقای نورمفیدی در آن روز در تهران یا قم بود... ناگهان یکی از علما وارد شد و گفت سرهنگ شیرازی... تماس گرفته و گفته مأموران شهربانی تصمیم دارند جلوی این تظاهرات را بگیرند... چون دستور برخورد شدید از بالا آمدهاست... بالاخره با علما مشورت کردیم و قرار بر این شد که... مراسم را با سخنرانی و شعار دادن در همان محل فیصله دهیم. من این موضوع را با بلندگو اعلام کردم ولی همان موقع مردم مخصوصاً عدهای از روستاییان و شهر علیآباد ]مخالفت کردند[... آنان دور آقای شیخ صادق ریاضی را گرفتهبودند که او نیز در مقابل فشار آنان تسلیم شده... بالاخره مرحوم آقای سیداسماعیل حسینی که از طلبههای پرشور و جوان علیآباد کتول بود، فریاد زد مردم! بیرون میرویم و تظاهرات میکنیم».
اظهارات رئیسی تا حد زیادی با گزارش ساواک در این زمینه مطابقت دارد. در گزارش ساواک آمدهاست که در نخستین ساعات روز 5 آذر فرماندار و رئیس شهربانی دستور مقامات دایر بر جلوگیری از تظاهرات را «... به اطلاع روحانیون طراز اول و برگزارکننده تظاهرات میرسانند...» آنان نیز تلاش کردند از راهپیمایی و تظاهرات مردم جلوگیری کنند. «... ولی تعداد زیاد جمعیت که در رأس آنان جوانان متعصب و روحانیون افراطی قرار داشتند، به توجه و تذکر پلیس اهمیت نداده و تعدادی از روحانیون هم که درصدد بودند با جمعیت صحبت و آنان را بهداخل امامزاده عبدالله هدایت کنند، موفق... نشده و در همین ضمن یکی از روحانیون بهنام شیخ صادق ریاضی با وجود مسدود بودن مسیر توسط پلیس، آنها را بهطرف پلیس هدایت و تحریک به مقابله با پلیس مینماید که موجبات درگیری را فراهم کرد». در همین گزارش علاوه بر سیدصادق ریاضی، شیخ رسول رضایی و سیدحبیبالله طاهری از مسببان اصلی واقعه معرفی شدند.
درنهایت، تظاهرات این روز به خشونت کشیدهشد و 9 نفر از تظاهرکنندگان کشته و 64 نفر مجروح شدند. با وقوع این حادثه، گروهی از تظاهرکنندگان «... به موتورپول شهربانی حمله و دیوار آن را خراب و وارد موتورپول شدند، سربازان تفنگ را بالای سرشان گرفته و هیچگونه مقاومتی نکردند و اظهار داشتند برابر دستور فرمانده مسئول، ما با شما کاری نداریم. مهاجمین که اسلحه سربازان را گرفتهبودند، بهوسیله شیخ طاهری مجدد اسلحه را به سربازان برگرداندند ولی به سربازان دستور دادهشد هر چه فشنگ دارید، هوایی تیراندازی کنید... مهاجمین بدون اینکه سربازان مقاومتی کنند موتورپول شهربانی را به آتش کشیدند». پس از آن عدهای به سازمان آتشنشانی حمله کردند و آن محل را با کلیه امکانات و ماشینآلاتش به آتش کشیدند. عدهای نیز به کوی افسران حمله کردند و نگهبانان آنجا را سنگباران کردند. همزمان عدهای مجروحان و کشتهشدگان را به بیمارستانهای پهلوی (که پس از این حادثه به بیمارستان 5 آذر تغییر نام یافت) و بیمارستان فلسفی بردند. گروه کثیری نیز برای اهدای خون به بیمارستانها هجوم بردند. در همین بین مأموران بهسمت بیمارستان پهلوی تیراندازی کردند. رئیس پزشک قانونی وقت گرگان در اینباره میگوید:
«... در حال معاینه از یکی از تیرخوردگان بهنام آقای تقوی بودم ناگهان صدای شلیک تیرهایی را در داخل بیمارستان بهصورت رگبار شنیدم... از در بخش خارج شدم و با جسد مرحوم شهید نبوی.... روبهرو شدم. این تیر درست به جلوی پیشانیاش اصابت کردهبود و کاسه جمجمهاش را به نقطهای پرت کردهبود».
ستوان دوم حمزه تبریزی فرمانده دسته ضربت ژاندارمری گرگان در صورت مجلس 5 آذر اظهار میدارد: «... با پرسنل جمعی دسته ضربت و دو دستگاه خودرو گاز 66... در مورخه 5/9/1357 تحت امر شهربانی گرگان قرار گرفته و با اکیپهای شهربانی جهت جلوگیری از تظاهرات بهداخل شهر و در خیابان پهلویدژ و از مدخل درب کنار امامزاده عبدالله متوقف...» شدند. در این تظاهرات که از 8:30صبح تا 18 بعدازظهر ادامه داشت «... مأمورین دسته ضربت تعداد یک هزار و دویست و شصت تیر فشنگ ژـ 3 و چهل و یک تیر فشنگ امـ ژـ 3 و تعداد یکصد و چهل و شش تیر فشنگ یوزی و تعداد یازده تیر فشنگ کلت کالیبر 38 و یک عدد گاز اشکآور تپانچهای تیراندازی نمودند».
با بررسی بازجوییهای پاسبانان و مأموران شهربانی روشن میشود که فرمانده عملیات سرگرد جهانشاه و سرگرد سلیمیزاده بودند و اولین تیرها از طرف آنها بهسوی مردم شلیک شد. از جمله افرادی که به اتهام اقدامات تخریبی در روز 5 آذر دستگیر شدند «...سیدباقر حسینی، کارگر 25 ساله ـ عابدین سلمانی ایلواری، شاگرد شوفر 20 ساله ـ حسن مهری، دیپلم بیکار 20 ساله ـ سیدمحمد مدنی دانشآموز شبانه هنرستان صنعتی گرگان 19 ساله...» بودند که به کمیته مشترک ضدخرابکاری اعزام شدند.
دو روز بعد از این حادثه، 9 نفر از علمای گرگان در نامهای به آیتالله سیدعبدالله شیرازی از مراجع تقلید مقیم مشهد شرح ماجرا را به اطلاع رساندند و تأکید کردند «... روحانیون گرگان هم به پیروی از مراجع عظام و بهجهت ابراز انزجار از کشتارهای بیرحمانه در آن حریم مقدس و سایر شهرستانهای ایران، مخصوصاً ساری و بهشهر...» از مردم دعوت به اجتماع در امامزاده عبدالله و تظاهرات کردند ولی هنوز راهپیمایی شروع نشدهبود که روحانیون تصمیم به منع آن گرفتند. اما درنهایت درگیری رخ داد. مأمورین «... حتی در داخل آمبولانس و یا داخل محیط امن بیمارستان را که در آن مردم برای اهدای خون به مجروحین جمع شدهبودند، تیراندازی کرده و عدهای را مجروح و مقتول ساختند. که از باب نمونه فرزند مرحوم حجتالاسلام سیدحسین نبوی را داخل بیمارستان کشتند». در ادامه این نامه درباره تعداد کشتهشدگان و مجروحان آمدهاست: «... آنچه تاکنون با مشخصات کامل بهدست آمده تعداد پانزده نفر کشته و هفتاد نفر مجروح است که حال بعضی از مجروحان وخیم است».
در روزهای بعد از حادثه، کلیه مغازهها و بازار گرگان و همچنین مراکز آموزشی گرگان و بخشهای تابعه تعطیل بود و خفقان عجیبی در شهر گرگان حکمفرما شد و کمتر کسی جرأت داشت در اجتماعات شرکت کند و تا برگزاری مراسم ترحیم همین وضع ادامه داشت. همزمان با گرگان در روز 5 آذر در دیگر بخشهای گرگان و دشت نیز ناآرامی بهوجود آمد. در گنبدکاووس یک مجلس سخنرانی مذهبی با شرکت حدود 1500 نفر از طبقات مختلف مردم در مسجد قائمیه تشکیل شد و شیخ حسین عمادی و علیاکبر ابراهیمی به منبر رفتند «... و ضمن اشاره به حادثه اخیر حرم مطهر حضرت رضا (ع) از دولت نظامی ارتشبد ازهاری بهشدت انتقاد...» و به شخص شاه حمله کردند. پس از پایان سخنرانی، مردم به قصد تظاهرات از مسجد خارج شدند که با دخالت مأموران متفرق شدند. 80 درصد مغازههای گنبد در این روز تعطیل بود و تلاش مأموران برای دستگیری شیخ حسین عمادی در آن روز به نتیجه نرسید.
با توجه به اینکه مطبوعات کشور در آذر ماه در اعتصاب سراسری بهسر میبردند، این ماجرا بهطور دقیق در مطبوعات انعکاس نیافت. تنها پس از پایان اعتصابات در روزنامه اطلاعات، کیهان و آیندگان گزارشی مختصر از این ماجرا آمدهاست. جامعهمعلمان گرگان و کمیته همبستگی شهرستان گرگان در اعلامیههای جداگانه این حادثه را محکوم کردند. چند روز بعد از حادثه برای برپایی مجلس ترحیم اکثر مغازههای شهر تعطیل شد و مردم در مسجد جامع تجمع میکردند.
سیدمحمد رئیسی در ارزیابی نهایی خود در مورد حادثه 5 آذر خاطرنشان میسازد:
«حادثه 5 آذر بسیار رقتبار بود و هیچ ضرورتی نبود که مأمورین چنین جنایتی را مرتکب شوند. زیرا هنوز کاری از سوی مردم انجام نشدهبود که مأمورین شهربانی با ایجاد رعب و وحشت و تیراندازی بهطرف جمعیت آنها را به خاک و خون کشیدند. بههمین خاطر پنجم آذر از سیاهترین حوادث در گرگان در دوره رژیم خونریز پهلوی است...».
انتهای پیام/تسنیم