واقعه ی غدیر خم ، با آن شکل و وسعت و زمینه ها و دستور شدید خداوند در ابلاغ آن ، به مساله مدیریت جامعه ، ویژگی و برجستگی خاصی بخشید که نه قبل از آن و نه بعد از آن چنین تاکیدی مشاهده نشده است.

با وجود ادعاهای غرب در کشف و اهمیت دادن به مدیریت و اختصاص یک رشته ی دانگاهی برای علم مدیریت ، هرگز تارخ بشری تاکید و اهمیتی چون مساله ی غدیر را به مدیریت عالی و سطوح دیگر آن در جامعه ندیده و لذا اسلام به عنوان یک مکتب آسمانی ، این افتخار بزرگ را به خود اختصاص داده است.

علاوه بر صبقت اسلام در امر اختصاص حساب ویژه به مدیریت جامعه ، دو برجستگی دیگر در نگاه اسلام به امر مدیریت ملاحظه می شود که در نظریه ها و مکاتب غربی یا از آنها خبری نیست و یا به صورت یک لایه ی رنگ باخته و بی اثر در لایه های مدیریت دیده شده است .

برجستگی اول ، احصاء شرایط خاص برای مدیریت جامعه است که هرچه سطح مدیریت بالاتر و عالی تر می شود این شرایط بیشتر و سخت تر می شود . واقعه ی غدیر خم و نصب شخصیتی چون امیرالمومنین ، علی (علیه السلام) به مدیریت عالی جامعه ، هم این برجستگی را مورد تاکید قرار میدهد و هم شرایط مدیر جامعه را آشکار می سازد . تعبد به حق تعالی ، تبعیت از قوانین و احکام شرع ، مردمداری ، عدالت اجتماعی ، تواضع و فروتنی ، سختی در برابر دشمن ، علم به موضوع ، اقتدار ، توانمندی و دهها خصوصیت بارز در حضرت علی (علیه سلام) ، شرایطی است که مدیریت جامعه می بایستی در این سمت و سو دارای مراتبی از این خصوصیات باشد .

در مدیریت غربی ، صلاحیت های اخلاقی و معنوی ، غالبا مورد توجه نیستند . توانمندی ها در حوزه ی انتفاع بیشتر برای سازمان ها و اجرای سیاست های لابی های پنهان در سیاست کلان کشور ها سنجیده می شود . نابسامانیهایی که دامنگیر بشریت چه در غرب و چه در شرق متاثر از برداشت ها و روش های غربی ، شده است بیانگر عدم صلاحیت اخلاقی و معنوی مدیران است . جدایی دین از سیاست که به معنای غیر دینی بودن مدیریت راهبردی جامعه است ، مضمونی غیر از خانه تکانی مدیریت از شرایط و صلاحیت های اخلاقی ندارد .

برجستگی دوم ، ضرورت وجود این شرایط در تمامی سطوح مدیریت است . تفاوت مدیران عالی با مدیران میانی و پایین تر در حوزه اختیارات و تاثیرگذاری ، تنها در فراوانی و شدت شرایط است . انتصاب یا انتخاب یک مدیر عالی در نگاه اسلامی نمیتواند کلیت مدیریت جامعه را توانمند و لایق و کارآمد نماید . اگرچه مدیر عالی میتواند صلاح یا فساد را در بدنه ی مدیریت و جامعه رسوخ دهد ولی خیل مدیران میانی و پایین در پیشرفت برنامه ها و موفقیت دستورات و سیاست ها یا عدم آنها بسیار تاثیرگذار بوده و بویژه در اعتماد و رضایت عامه کارکنان و مردم نصبت به مدیران عالی ، اثر خاص دارند . لذا احراز شرایط در حدود لازم و معین ، برای انتخاب مدیران همکار در مجموعه ی مدیریت سازمان ها و کشور ، ضرورت عقلی و الهی دارد  .

در نظام مردم سالاری دینی ، مردم مدیران عالی جامعه و سیاست گذاران کلان را با آراء خود انتخاب میکنند . در این انتخاب نیز رهبری الهی جامعه ، نگاه مردم را به سوی شرایط و صلاحیت های اخلاقی و معنوی در کنار شرایط دیگر مدیریتی سوق میدهد تا تلفیق بنیه ی اخلاقی معنوی و تقید های دینی اعتقادی با توانمدی های علمی، فنی ، تجربه; مدیریتی خلاق ، پر تلاش ، پیگیر ، خدمتگذار مردم و در عین حال شجاع در تصمیم گیری ها و با استقامت در برابر زیاده خواهی های دشمنان و خود خواهان ، را شکل دهد . مدیرانی که با این ویژگی ها انتخاب میشوند ، در گزینش همکاران خود در سطوح مختلف بایسی این ویژگی ها را لحاظ نمایند و بدانند که هر اندازه در انطباق این شرایط با افراد منتخب ، سستی و سهل اندیشی صورت گیرد ; در اجرای سیاست ها ، برنامه ها و تدابیر مدیریتی خود گرفتار ضعف و ناتوانی و احیانا عدم موفقیت و شکست خواهند شد . عدم موفقیت مدیریت یک سازمان و یک سازمان و یک کشور ، تنها به محدودهً شخص مدیر عالی بازنمیگردد بلکه به نسبت جایگاه و اهمیت آن ، نارسایی و نقص به کل سازمان و کشور بازمیگردد . نگاه مردم را به سوی بی اعتمادی سوق می دهد و امید دشمنان را در جنگ روانی علیه کارآمدی نظام اسلامی افزایش می دهد . علاوه بر تاثیرات داخلی ، در سطح جهانی ، مدیریت اسلامی را با چالش جدی روبرو می سازد و بر کلیت حرکت اسلام و گرایش مردم به حرکت دینی و معنوی تاثیر منفی خواهد داشت .

بر اساس این واقعیت های انکارناپذیر ، برآن شدیم تا از نگاه رهبر حکیم و مدبر انقلاب اسلامی ، نکات و شرایط لازم برای مدیریت و مدیران را بررسی نماییم . علت آن که دیدگاههای مقام معظم رهبری ، اساس این بررسی قرار گرفته است از دو جهت می باشد . اول آن که رهبر معظم انقلاب اسلامی درجایگاه رهبری دینی و الهی هستند که با احاطهً بر فقه اسلامی ، شرایط واجب یا لازم برای مدیران را تعیین می نمایند و خروج از آن به نوعی گناه و غصب جایگاه مدیریت است ، که این موضوع در بیانات رهبری به صراحت طرح شده است . دوم آن که رهبری در راًس مدیریت عالی کشور قرار دارند و طبیعی است که برای یکدست شدن و کارآمدی مجموعهً دیریت کشور ، شرایط لازم را تعیین نمایند. خروج از این شرایط در این نگاه ، ناهماهنگی در مجموعه و به نوعی تخلف در مقررات و قانون است .

در انتخاب رهنمودها نیز تلاش شده است تا از جملات کوتاهتر که تصریح در موضوع دارند استفاده شود. این تمام رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در باب مدیریت نیست و در عین حال اغلب رهنمودها در آن آمده است.

در انتهای هر رهنمود، تلاش شده است تا اوامر و رهنمودهای تصریح شده در متن بیانات به عنوان "راهبردهای تصریحی" استخراج شوند و همین طور بر اساس سیره ی صحیح اجتهاد و روشهای سازمان های نظامی ، موارد غیر تصریحی تحت عنوان "راهبردهای استنتاجی" ارائه شوند. در راهبردهای تصریحی و به طور مضاعف در راهبردهای استنتاجی ادعای لاغیر بودن موارد استخراج شده نیست و چه بسا مدیرانی که با احاطه ی بیشتر به موضوع یا لطافت و دقت نظر بیشتر ، بتوانند نتایج بهتر و مطلوب تری به دست آورند . آنچه استخراج شده است بضاعت ماست و آنچه عزیزان بر آن می افزایند و یا اصلاح می نمایند مزید بر انتفتع خواهد شد . ما معتقدیم که بیانات رهبری ، دریای گسترده و ژرفی است که هر کاوشگری به تناسب توانایی و لطافت و دقت خود ، از آن بهره خواهد گرفت . امید است این مجموعه ، نقطه ی نگاه مشترک و دقیقتر بر موضوع مهم و سرنوشت ساز مدیریت باشد و بیش از آن در عمل مدیران تاثیرگذار باشد . ان شاء الله .